فورد در برابر فراری

فورد در برابر فراری (فیلمی با آموزش مدیریت و منابع انسانی در بطن خود)

فیلمی آمریکایی که در سال ۲۰۱۹ اکران شد، دارای فیلم‌نامه ای بر اساس رخدادهای واقعی است که درس های زیادی برای مدیران و متخصصین منابع انسانی و تیم سازی و کوچینگ دارد. این فیلم، داستان زندگی و رفاقت پیچیده ی کن مایلز و کرول شلبی است که در اوایل دهه ۶۰ میلادی، در فرآیندی غیرمعمول توسط شرکت فورد استخدام می‌شوند تا ماشین مسابقه‌ای قدرتمند بسازند که بتواند ماشین شرکت فراری را شکست دهد.

داستان در فورد اتفاق می افتد، همان جایی که منشأ بسیاری از درس های مدیریتی و منابع انسانی بوده است و همین موضوع این فیلم را برای علاقه مندان به مدیریت و منابع انسانی سازمانی، جذاب می کند. 

کارول شلبی، یک قهرمان مسابقه اتومبیل‌رانی بود

که فشار خون بالا او را به سمت بازنشستگی سوق داده است. صدای او در ابتدای فیلم که شوق خود برای رسیدن به رکورد ۷۰۰۰ دور بر دقیقه با یک خودرو را بیان می‌کند، به این سوال اساسی پاسخ می‌دهد: «ما چرا مسابقه می‌دهیم؟» و بدین ترتیب مانیفست و مأموریت شرکت و این کار تیمی که پر است از فراز و فرود و تجربیات متضاد خشم و دوستی و عصبانیت و اوج موفقیت و شکست در اوج، در آن بیان می شود.

شلبی پس از آویختن کلاه و دستکش‌هایش، به فروش، اصلاح و طراحی خودرو مشغول می‌شود. او در کنار این کارها، مربی و کوچ چند مسابقه‌دهنده از جمله کن مایلز زودجوش را نیز بر عهده می‌گیرد. همان که سرشار از استعداد است ولی به گاراژ خود خزیده که همان هم از سوی اداره ی مالیات مصادره می شود.

داستان در شهر دیترویت، مرکز اتومبیل سازی ایالات متحده شکل می‌گیرد. «هنری فورد دوم» از اوضاع شرکتی که توسط پدربزرگش تأسیس شده بود راضی نیست، ولی همچنان امیدوار به خیز مجدد است و اشاره به ساختمان کوچکی دارد که پدربزرگ کار را از آنجا در نقطه ی صفر شروع کرده بود.

ایده اولی که مدیران عادت کرده به میراث خوری از گذشته دادند، خرید بخش عظیمی از سهام شرکت فراری توسط شرکت فورد بود. 

«انزو فراری» نه‌تنها این پیشنهاد را رد می‌کند، بلکه به هنری فورد دوم توهین می‌کند. این باعث جریحه‌دار شدن غرور فورد می‌شود. او تصمیم می‌گیرد که در مسابقه اتومبیل‌رانی ۲۴ ساعته لمانز شرکت کند و فراری، سلطان این رقابت‌ها را شکست دهد. نقش منابع انسانی در این قسمت به نظر شما چیست؟!

بیبی، معاون فورد به اصول شرکت باور دارد و به آنها پایبند است. او را می توان در کسوت یک محافطه کار اداری تصور کرد. نمونه ی این ویژگی او را در تصمیمش برای کنار گذاشتن مایلز از رانندگی خودرو در مسابقه است. 

با وجود انکه مایلز تمام پیچیدگی ها و نقطه ضعف های خودرویی که در کمتر از سه ماه توسط تیمی به سرپرستی فنی او طراحی و تولید شده است را می داند. چون به گفته ی او، این «آدم ژولیده» سازگار با برند «فورد» نیست.

در نهایت این عقیده ی آقای معاون باعث شکست فورد می شود. وضعیتی که در بسیاری از سازمان ها شاهدیم که موجب کنار زده شدن شایسته ها و رشد چاپلوس ها می شود.

مسائل سیاسی سازمان و ساختار قدرت نیز موجب می شود تا در مواقع زیادی، برخی از مدیران و کارکنان، خود به عنوان مانعی در برابر پیشرفت سازمان در جهت اهدافش عمل کنند. نقش منابع انسانی در این قسمت به نظر شما چیست؟!

شلبی پس از این شکست احضار می شود و در هنگام انتظار زونکن قرمزی را دنبال می کند که پس از چهار دست چرخیدن، در نهایت به آقای مدیر عامل می رسد. این زونکن نشانه ی آشکار بوروکراسی موجود در فورد است که تصمیمات را دیرهنگام و ناکارآمد می کند. 

حتا آن طور که در فیلم به صورت گنگ و مبهم و تردیدآمیز نمایش داده می شود، افرادی که شاید حتا تعهد و دلبستگی به شرکت ندارند، به این نماد بوروکراسی دسترسی دارند.
بدین ترتیب تقاضای شلبی حذف بوروکراسی و سلسه مراتب زاید و کار مستقیم با مدیرعامل است که پذیرفته می شود و همین چرخشی را در تصمیم گیری ها در جهت کارآمد شدن موجب می شود. نقش منابع انسانی در این قسمت به نظر شما چیست؟!

گذشته از اینکه فیلم با تحسین جهانی منتقدان همراه بود و هیئت ملی بازبینی فیلم، آن را یکی از ۱۰ فیلم برتر سال معرفی کرد و در مراسم گلدن گلوب و اسکار، در رشته های مختلفی نامزد دریافت جایزه شد؛ مسیری که تیم طراح و مجری برای موفقیت طی می کند و اشتباهاتی که ساختارها و باورهای دست و پاگیر حتا در یک قدمی موفقیت پدید می آورند، ارزش دیده شدن توسط مدیران و نیز متخصصان و هرآنکسی که به دنبال یافتن و پرورش استعدادها در سازمان است را داراست.

رایان راهبرد چابک

مشاوره و آموزش مدیریت منابع انسانی