نفوذ مثبت؛ مرز باریک بین سلطه و تأثیرگذاری رهبران

رهبرانی که در سایرین نفوذ کرده و تغییر ایجاد می کنند، چه ویژگی ها و تمایلاتی دارند؟

آنهایی که برای جامعه ی خود قابل احترامند و آینده را شکل می دهند. چه در گستره ی یک محله باشند، یا یک سازمان را هدایت کنند و یا حتا یک صنعت را تحت تأثیر قرار دهند. چرا برخی مرزها را جا به جا کرده و تغییراتی ماندگار ایجاد می کنند و برخی دیگر اثری کوتاه و زودگذر دارند؟

تسلط بر تکنیک های نفوذ برای رهبران و فعالان شبکه های اجتماعی یک شایستگی ضروری و مقدمه ای برای اثربخشی است. این نفوذ کارکردی بسیار متفاوت با انواع مخرب آن دارد و نباید با آن اشتباه گرفته شود.
کانی دیکن در دو کتاب «کمتر صحبت کنید و بیشتر بگویید» و «یک فروشنده واقعی شوید» که تقدیر شده و بسیار پرفروش و برنده جوایز مختلف نیز؛ مدلی برای تفکیک انواع مخرب و سازنده معرفی کرده است.

ماتریس انواع نفوذ و شایستگی رهبر در شکل دهی تغییر

در این مدل، او انواع نفوذ را بر اساس دو عامل دایره ی منفعت (یک طرفه بودن و یا دو طرفه بودن تغییر مورد نظر) و میزان پایداری حاصل (کوتاه مدت و بلند مدت) تعریف کرده است.

نفوذی که منفعت یک طرفه داشته باشد و با ثبات و طولانی باشد، «سلطه گری» است. اما اگر همین منفعت یک طرفه باشد و کوتاه مدت، نوعی «سوء استفاده» از اطرافیان است. فرد سوء استفاده گر از همه ابزارهای اطرافش و فشار بر دیگران استفاده می کند تا به آنچه که می خواهد برسد.

در عوض «متقاعدکنندگان» از کاریزما و سایر ابزارهایشان استفاده می کنند تا افراد برای شخص ایشان کاری انجام دهند و به نتیجه ی دلخواه برسند. افسوس که تغییرات حاصل از فعالیت هایشان نفعی برای دیگران نداشته و کوتاه مدت و بی ثبات است.

تمامی این انواع نفوذ ضعف هایی در روش و نتیجه دارند. «تأثیرگذاران» اما تغییرات پایداری ایجاد می کنند که منفعت آن به هر دو طرف می رسد.

این دسته، با رهبری مثبت خود آینده را شکل می دهند و دنیا را به جای بهتری برای زندگی خود و دیگران تبدیل می کنند.

کاری که مربی و کوچ می کند، هدایت متقاعدکنندگان به سمت تأثیرگذار شدن است. مقدمه نفوذ و تأثیرگذار بودن بر دیگران شناخت خود و تأثیر بر خود است.

و کوچ باید بتواند این مراحل را پی بگیرد. ماتریس زیر این دسته بندی ها را به خوبی نشان می دهد: